لحظه مرگ .
"امیرالمؤمنین علی(ع)صحنه مرگ راچنین بیان می فرمایند":
درلحظه ی مرگ اطراف بدن شل می شودرنگ می پرد. مرگ می آید. زبان می گیرد. انسان هنوز می بیند و می شنود ولی قدرت حرف زدن ندارد. فکرش کارمی کند. باخود فکر می کند که عمرش را در چه راهی صرف و تباه کرده و ایامش را چگونه سپری کرده است؟ درآن لحظه ازاموال و ثروت هایی که درطول عمرش جمع کرده یادمی کند و باخود می گوید: این اموال را ازچه راهی بدست آورده ام و فکرحلال و حرام آن نبودم اکنون گناه و حسابش با من است و لذت و بهره اش با دیگرانُ ولی مامورمرگ همچنان روح او را از اعضای او جدا می کند تا زبان و گوش هم ازکارمی افتد و فقط چشمانش می بیند و به اطراف خود نگاه می کند و تلاش و وحشت حرکت اطرافیان خود رامشاهده می کند. دیگر نمی شنود و حرفی هم نمی زند. درلحظه آخر روح از چشم هم گرفته می شود و او مانند مرداری درمیان دوستان وبستگان می افتد و همه ازاو می ترسند و ازکنارش فرار می کنند و پس ازاندکی او را به خاک سپرده از او دورمی شوند و او را به دست عملش می سپارند و برای همیشه از دیدارش چشم می پوشند.!
نهج البلاغه ، خطبه 109
[ بازدید : 85 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما : ]